درباره ما
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
<-PollItems->
|
در تشنگی سراب به دردی نمی خورد تنها خیال آب به دردی نمی خورد حرفی بزن که اشک مرا در بیاوری این جام بی شراب به دردی نمی خورد باید به زیر نور بزرگان جلوس کرد در سایه آفتاب به دردی نمی خورد از این به بعد معطل این دل نمیشوم این خانه ی خراب به دردی نمی خورد از منظر نگاه شما جلوه دیدنی است عکس بدون قاب به دردی نمی خورد جان مرا بگیر ولی گریه را نگیر چشمه بدون آب به دردی نمی خورد چشمی بده که قلب مرا زیر و رو کند گریه مرا کنار تو با ابرو کند ما را به جز هوای شما پر نمی دهند ما را به جز برای شما سر نمی دهند بال وبال مانع اوج است پس اگر بالم نمیدهند چه بهتر نمی دهند گاهی کنار دلبریت جبر لازم است دل را به اختیار به دلبر نمی دهند جبریل هم به قبه ی تو ره نیافته معراج را به غیر پیمبر نمی دهند آنجا که میل یار اسیری دلبرست در بند میروند ولی سر نمی دهند ایرانیان به هیچ بزرگ قبیله ای جز خاندان فاطمه دختر نمی دهند تا زنده ایم ترک ولایت نمی کنیم با غیر ال فاطمه وصلت نمی کنیم هر دیده ای به دیده ی گریان نمی رسد فصل خزان به فصل بهاران نمی رسد در بین گریه حاصل ما رشد میکند باران بدون سیل به پایان نمی رسد یکجا اگر تمامی خلقت گدا شود نقصی به آستان کریمان نمی رسد روزی ما کم است که مصحف نخوانده ایم عیب از کریم نیست که مهمان نمی رسد بفرست سمت دشت غلام سیاه را یک چند وقتی است که باران نمی رسد کیسه بدوشی تو اگر کار هر شب است این پینه های شانه به درمان نمی رسد ما مستمند کیسه ی خیراتی تو ایم ذاتا فقیر آن کرم ذاتی تو ایم آقای من حریم تو از عرش بر تر است با اینکه خاکی است بهشت معطر است عادت نموده ایم به این گنبدی که نیست حیف از حریم تو که بدون کبوتر است فرصت غنیمت است ابو حمزه ای بخوان امشب برای پاکی این قوم بهتر است با تربت حسین (ع) به تسبیح می رسیم این تربت حسین (ع) عجب بنده پر ور است اول فدایی قدمت مادر تو بود پس مادرت به تو ز همه با وفا تر است تو یادگار فاطمه بودی برای او حالا که شد فدای تو عالم فدای او یعقوب کربلا چه قدر گریه می کنی از صبح زود تا به سحر گریه می کنی یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد داری برای چند نفر گریه می کنی وقتی که چشمهات می افتد به معجری حق داری ای عزیز اگر گریه می کنی این طفل را به جان خودت اب داده اند دیگر چرا میان گذر گریه می کنی از صبح تا غروب فقط نیزه میزدند داری به قتل صبر پدر گریه می کنی چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده یعقوب کربلا چقدر گریه می کنی بادیدن اسیر کجا میرود دلت ؟ بادیدن فقیر کجا میرود دلت ؟ نظرات شما عزیزان: تعداد بازديد : 687 برچسب ها : شعر شهادت امام سجاد, اشعار علی اکبر لطیفیان, شاعر آیینی علی اکبر لطیفیان, اشعار بسیار زیبای مذهبی, شعر دربارۀ کربلا, شهادت امام سجاد,گریه های امام سجادیعقوب کربلا کیست,پایگاه مداحی ابالاحرار,,
نوشته شده در تاريخ 20 / 8 / 1393 توسط راحله (اشعارآیینی)طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم Web Template By : Samentheme.ir |
منوی اصلی
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
مطالب پر بازدید
برچسبها
سایت ابالاحرار (8), دانلود محرم 93 (7), دانلود مداحی زیبا (7), سایت حمید علیمی (7), محرم 93 علیمی (6), مداحی زیبا (6), محرم 93 علیمی (4), حسین سیب سرخی (4), سایت حسین سیب سرخی (3), محرم 93 سیب سرخی (3), دانلود شور زیبا (3), حمید علیمی (3), دانلود نوحه واحد زیبا (3), محرم 93 سیب سرخی (3), اشعار علی اکبر لطیفیان (3),
طراح قالب
|